داداش کوچیکه و معضلی به اسم پول
داداش کوچیکه میترسه اسکناس کهنه به راننده تاکسی بده. چرا؟ چون ممکنه راننده تاکسی زبونم لال بهش بگه هی پسر چرا پولت اینقدر کهنه است و یا به خاطر همچین جسارتی گردنش و بزنه. به خاطر همین مسئله صبح موقع مدرسه رفتن ِ ایشون، همه باید از خواب بیدار شن و شاهد مشاجرهی همیشگی اون و مامان بیچاره باشن. که من این پول و نمی خوام این خیلی کهنه است، این گوشهاش کنده شده است، این و که دیگه اصلا نمی خوام، این چسب زده است.
و هر روز صبح همین بساط بود تا اینکه مامان فکری به ذهنش رسید. زنگ زد به پسر خالهام که کارمند بانکه و ازش خواست تا مقداری اسکناس نو و تا نشده براش بیاره.
با فکر خوب مامان همه چیز به روال روزهای تعطیل برگشت و صدای این بچه هم خاموش شد و ما هم مشغول آرامش بردن از خواب صبحمون شدیم که دیروز باز از صدای این بچه که هیچ کدوم از ساکنین این کره خاکی نمیشنونش الا مای بدبخت از خواب پریدیم. به زور از رختخواب بلند شدم و کورمال، کورمال رفتم سمت آشپزخونه تا ببینم باز چی شده که صدای این عزرائیل، خونه رو ورداشته. که دیدم بله وایساده روبروی مامان با اون قد 2/5 متریش و داره میگه من این پولا رو نمیخوام یه پول دیگه بده من ببرم. فکر کردم چون خواب آلود هستم دارم اشتباهی میشنوم. گفتم: تو الان چی گفتی؟ گفت: هیچی. میگم: من پول نو نمیخوام. گفتم: ببخشید اینا که نه چسب دارن نه پارهان، نه کهنه. چه مرگشونه که نمیبری.
برگشته (اینجا جا داره سلامی عرض کنم خدمت جنابدکتر و بگم دکتر جان اینقدر به ما نخند. نه اینکه برا خودم بگم. نه! با توجه به بعضی شاخصها و رابطهشون با عمر و سلامتی و اینا میگم ) صاف صاف تو چشمای من نگاه میکنه میگه: من اینا رو نمیخوام. اینا خیلی نو هستن. ممکنه رانننده تاکسیها فکر کنن دارم پول تقلبی بهشون میدم.
یعنی یه دوربین می خواستم به جای زل زدن بهش با کله برم توش
عجب!
عاشق پستهات شدم . واقعاً معرکس . امیدوارم همیشه دلت شاد باشه.
من یه چیز بهتر میدم با کله بری توش [نیشخند]
خوب چرا انقدر رو میدین بهش ؟ مامان ِ من بود میگفت یا همین رو ور میداری میری یا پیاده میری ...
منم دعا کن
وااااااااااااااااااااااای چه بچه باحالیه بابا پسر باید تخس باشه دیگه من که آرزوم بود یه داداش کوچولو داشتم چقد خوب و سلیس مینویسی خوشحال میشم بهم سر بزنی
اينبار آمده ام تا بيشتر از اينها در کنار هم باشيم... سوغاتي اين روزهاي دوري آدرسي براي دانلود رايگان مجموعه «يک بحث فمينيستي قبل از پختن سيب زميني ها»ست منتظرتان هستم با دو تا شعر و کلي خبر و لينک خوب و غم هاي مشترکمان که هرگز تمام نخواهد شد هرگز...
وای آدم راجع به برادرت از ته ته دل احساساتی میشه... بخّدا
خیلی بامزه بود این پیک آخریت.بقیه اشم میخونم .موفق باشی[قلب]
خیلی باحال بود . منم بچه که بودم از پول نو خوشم نمیود مخصوصا بعد از عید . فکر میکردم الانه که بهم بگن که اه داری عیدی هاتو خرج میکنی .